هوالمحبوب
خنک آنکه با دانش و داد رفت
«در بزرگداشت ۱۸۰ استاد اقتصاد بازنشسته ایران»
سلام بر شما اساتید و سپاس فراوان از زحماتتان که از اهالی امروزید و با تمام افقهای باز نسبت دارید و لحن آب و زمین را خوب میفهمید.
جهان روشن به ماه و آفتابست جهانِ ما به دیدار تو روشن
تو بیزیور محلایی و بیرَخت مزکایی و بیزینت مزین
در هنگامهی افتتاح دارالفنون در 1230 شمسی، که 46 سال پس از اولین اعزام محصلین ایرانی به اروپا بود، شاهد کنار رفتن اندیشهی فیزیوکراتها و مرکانتلیستها و تسلط مکتب کلاسیک اقتصادی بر محافل علمی غرب بودیم اما در ایران خبر چندانی از دانش اقتصاد نبود. با این حال تأسیس آن دانشگاه بهرغم اینکه ریشه در گندیشاپور و نظامیهها و رصدخانهها و مکاتب حوزوینداشت، مقدمهای برای تولد و رشد دانش اقتصاد در این مرز و بوم فراهم آورد. لاجرم از آنروز تاکنون باید حقشناس دوستانمؤثر در شکوفایی باغ دانایی اقتصادی بود.
خواستم گفت خاک پای توام عقلم اندر زمان نصیحت کرد
گفت در راه دوست خاک مباش نهکه بر دامنش نشیند گرد.
در این راستا باوجود اینکه کتاب اکونومی پلتیک (اثر سیسموندی، اقتصاددان سوئیسی که در نقد مکتب کلاسیک نوشته بود) را رضا ریشارخان و محمد شیرازی در حدود سال ۱۲۶۰ به سفارش وزارت انطباعات و دارالترجمه دولتی از فرانسه به فارسی برگردانده بودند، اما این تأسیس مدرسه عالی سیاسی درچارچوب وزارت خارجه به سال ۱۲۷۸بود که موجب شد تا آموزش بعضی از دروس اقتصاد جای خود را در آموزش عالی ایران بهطور رسمی باز نمایاند. مدرسه حقوق آن ایام نیز که در ۱۲۹۸ در چارچوب وزارت عدلیه بنیاد نهاده شده بود، در کنار مدرسه عالی تجارت که بعدها در ۱۳۰۴ توسط علیاکبر داور، وزیر فوائد عامه تأسیس شد، به رواج چندین درس اقتصادی دیگر دامن زدند.تا اینکه ادغام و بنیانگذاری مدرسه حقوق و علوم سیاسی دراسفند ۱۳۰۵ ذیل وزارت معارف و در ادامه، راهاندازی مدرسه حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی در ۱۳۰۹ ، موجب شکلگیری دانشکده مزبور در دانشگاه تهران به سال ۱۳۱۳ شد. طیِّ این مسیر تنها در یکی از پهنههای ایران، در ۱۳۳۹ به تأسیس مؤسسه تحقیقات اقتصادی، انتشار مجله تحقیقات اقتصادی در ۱۳۴۰ ، تأسیس رشتهی اقتصاد به سال ۱۳۴۲ و استقلال دانشکده اقتصاد تهران به ریاست حسین پیرنیا در ۱۳۴۶ انجامید. … و تاکنون نیز بهرغم برخی ناملایمات و کاستیها، گروهها و دانشکدهها و پژوهشکدهها و انجمنها و مجلات زیادی در سراسر کشور روییدهاند که افتان و خیزان به امر آموزش و پژوهش در علوم اقتصادی و سیاستهای آن میپردازند.
هنرور چنین زندگانی کند جفا بیند و مهربانی کند
شب گور خواهی منور چو روز از اینجا چراغ عمل برفروز.
در این حدود یک و نیم قرن سابقه که هزاران عنوان کتاب و مقاله اقتصادی فارسی نیز متولد شده، امید به رسیدن تا مرزهای دانش و رفع فاصله با دانشگاههای برتر دنیا در کنار کمک به نوع انسان، انگیزهی پیشکسوتانی گمنام و خوشنام بوده است که همگی بر گردن پژوهندگان اقتصاد حق دارند. درود و غفران الهیبر ارواح ایشان باد. مرحومان …، بهروز اخلاقی، شمسالدین جزایری، حسین پیرنیا، محمدحسین تمدن جهرمی، علیاصغر مهدوی، منوچهر زندی حقیقی، امیرحسین جهانبگلو، منوچهر فرهنگ، سیدباقر قدیری اصل، کریم سنجابی، همایون، نورعلی نوری، سیدمحمد مشکات، هوشنگ ساعدلو، محمود منتظرظهور،علی مدنی، هادی صمدی، مرتضی قرهباغیان، حسین عظیمی، غلامرضا اسلامی بیدگلی، فریدون تفضلی، جمشید پژویان، احمد فرجیدانا، هاشم بطحایی، علی فرهندی، محمدنقی نظرپور، حمید ناظمان، رحیم دلالی، عباس موسویان، اسرافیل کسرایی شمسالله شیرینبخش، سیدعلی اکبر رزمی و دهها استاد دیگر را به قرائت فاتحهای در دلهایمان میهمان کنیم.
نه بر باد رفتی سحرگاه و شام سریر سلیمان علیهالسلام
به آخر ندیدی که بر باد رفت خنک آنکه با دانش و داد رفت
کسی زین میان گوی دولت ربود که در بند آسایشِ خلق بود.
استادانی که با دوری از حراج صداقت و مقاوم در برابر ستم، استعدادها را که همان انظباط بیخدشه و صبر دراز است، شکوفا کردهاند، بارها حکایت گفتهاند از بمبهایی که ما خواب بودیم و افتاد، از گونههایی که ما خواب بودیم و تر شد. … هنوز هم حکایتها است؛ در این گیروداری که چرخِ زرهپوش از روی رویای کودکان اقصی و اقرب میگذرد، چندین مرغابی از روی دریا پریدهاند.
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد که استخوان خورد و جانور نیازارد.
آری بهرغم مدعیان، هرچند اصلاح همهجانبهی دنیا دور از دسترس مینُماید، اما کمترین وظیفه این است که نگذاریم انسان خودش را و دنیا را نابود کند. تحقق این مهم لوازمی دارد، ازجمله اینکه تطوّر علوم انسانی بیش از پیش در خدمت امروز و فرداینوع انسان باشد. در این میان تحول علم اقتصاد، ازجمله نیاز بهمطالعهی سیر تاریخی آموزش اقتصاد دارد تا با رهایی از فرمالیسم و تکروشی، به تکامل در شکل و محتوای اقتصاد،بهمثابهی چیزی بیش از یک علم، بیانجامد و بیگانگی آنرا از فرهنگ، سیاست، تاریخ و محیط جوامع برطرف نماید.
گروهی فراوانطمع، ظنّ برند که گندم نیفشانده، خرمن برند.
بیتردید اساتید برای خدمت به حقیقت و آزادی و رفع دوگانهی میان ایندو که حسّ بشریت است، بیشترین ارزش را دارند. لازم است که ایمان خود به پیامبر اکرم (ص) را تازه کنیم که میفرمود: بیشترین ارزش برای کسانی است که بیشترین دانشها را آموخته و کمترین ارزش برای کسانی است که از علم بیبهرهاند و هر کس عالمی را گرامی بدارد، مرا گرامی داشته و هر کس مرا گرامی بدارد، خدا را گرامی داشته و هر کس خدا را گرامی بدارد، پایان کارش بهشت است. این مبارکبیان، تفسیری است بر آیهی شریفهی «یرفعِ الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات، والله بماتعملون خبیر» که خدا پایگاه کسانی از شما را که ایمان آوردند و کسانی را که به دانش دست یافتند، چندین درجه بالا میبرد و خدا از آنچه میکنید آگاه است.
گفت پیغمبر که احمق هر که هست او عدوّ ماست و غول رهزن است
هر که او عاقل بود او جان ماست روح او و ریح او ریحان ماست
عقل دشنامم دهد، من راضیم زانک فیضی دارد از فیاضیم
نبود آن دشنام او بیفایده نبود آن مهمانیش بیمائده
احمق ار حلوا نهد اندر لبم من از آن حلوای او اندر تبم.
پس بهوضوح هر دانشی که خوشبختی انسان و سیادت امت را تأمین کند مورد ترغیب دین است و تکریم و یاری دانشمندانی که مشکلات جامعه را حل میکنند و موجب عزت و استقلال آنمیشوند، بر جامعه اسلامی لازم است. بنابراین وقتی امامعلی(ع) در عهدنامه مالک اشتر سفارش مینماید که: به مباحثه با علما و گفتگو با حکما بسیار بپرداز، بهخصوص دربارهی آنچه سبب بهبود کار سرزمینهایت میشود و از قبل نیز مایهی قوام اجتماعی مردمان بوده است، بهطور خاص وظیفهی تکریم دانشمندان را بر دوش دولت و ملت دوچندان میکند. پس اذعان کنید که پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاجترند که خردمندان به قربت پادشاهان.
هر که به گل دربماند، تا بنگیرند دست هرچه کند جهد بیش، پای فروتر شود.
مطالب بالا هرچند گویای توجه عمیق معارف فرهنگی ما به اهمیت موضوع علم و عالم است، اما بهوضوح مشاهده میشود که در عمل با آن فاصلهها داریم. برای نمونه از یکسو گفتهاند:
جوانانِ شایستهی بختور ز گفتار پیران نپیچند سر
گرت مملکت باید آراسته مده کار معظم به نوخاسته
نخواهی که ضایع شود روزگار به ناکاردیده مفرمای کار
و ازسوی دیگر نیز به عالمان هشدار دادهاند که دولت اقتصاددانان را فاسد میکند
آز بگذار و پادشاهی کن گردن بیطمع بلند بود.
بنابراین عالم را نشاید که سفاهت از عامی به حلم درگذراند، که هر دو طرف را زیان دارد. هیبت این کم شود و جهل آن مستحکم.
رقصِ حلال بایدت، سنت اهل معرفت دنیا زیر پای نه، دست به آخرت فشان.
آری کمکردن فاصله میان «آنچه هست» با «آنچه باید» در این فقره ، نیازمند زندهنگهداشتن آرزوی جاودانگی و جهد و تلاش همگانی برای کسبِ هرچه بیشترِ فضایل و تحقق آسایش خلقاست.
دولت جاوید یافت هر که نکونام زیست کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
ما قدم از سر کنیم، در طلب دوستان راه به جایی نبرد، هر که به اَقدام رفت.
در غیر اینصورتم تکرار ناکامی تجربه خواهد شد که:
شراب از پی سرخرویی خورند وزو عاقبت زردرویی برند.
در پایان از تمام اساتید و حضار محترمی که انتظارات دیگری از این گفتار داشتند پوزش میطلبم.
در پناه رفیق اعلی باشید.